[ اِ ] (ع مص ) ریعناک گردانیدن زمین و بسیار غله دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار فقل گردیدن زمین . (از اقرب الموارد).

[ اِ ] (ع مص ) باگیاه شدن زمین . باگیاه و تر شدن زمین . گیاه برآوردن و سبز شدن زمین . ◄ سبز شدن شورگیاه . ◄ ریش برآوردن . ◄ چریدن ماشیه سبزه را.

[ اِ ] (ع مص ) گران کردن . (تاج المصادر). گران کردن بوزن . گرانبار کردن . (منتهی الارب ). ◄ گران شدن . (تاج المصادر). ◄ گرانبار شدن . ◄ بار دادن بر کسی . (منتهی الارب ). ◄ گران شدن آبستن . (زوزنی ): ا ...

[ اِ ] (ع مص ) احقال زرع ؛ حقل گردیدن کشت . (منتهی الارب ).

[ اِ ] (ع مص ) ادقال نخل ؛ بلایه آوردن خرما. (منتهی الارب ). با خرماء بد شدن درخت . (تاج المصادر بیهقی ). دَقَل آوردن خرمابن . ◄ ادقال شاة؛ لاغر و خرد گردیدن گوسفند.

[ اِ ] (ع مص ) بشتاب و پویه رفتن شتر. (منتهی الأرب ). پویه دویدن شتر. پوییدن اشتر. (تاج المصادربیهقی ). پوئیدن شتر. (زوزنی ). نوعی دویدن . ◄ ارقال مفازة؛ طی کردن بیابان . (منتهی الأرب ).

[ اِ ] (معرب، اِ) اسقیلا. اسقیل . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). پیاز دشتی . (منتهی الارب ). عنصل . بصل الفار. رجوع به اسقیل شود.

[ اِ ] (ع مص ) خردمند یافتن کسی را: اعقله ؛ خردمند یافت آنرا. (منتهی الارب ). خردمندیافتن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باخرد یافتن کسی را. (از اقرب الموارد). ◄ واجب شدن بر کسی عقال . (منتهی الار ...

[ اِ ] (ن مف مرخم، نف مرخم ) پراکنده و پاشیده و شکافته و دریده باشد. (برهان ).دریده و شکافته و پراکنده و پاشیده باشد. (هفت قلزم ). بمعنی پراکنده و شکافته و دریده و برافشانده و افتالیدن مصدر آن است . ( ...

[ اِ ] (ع مص ) بعاریت دادن گشن . (ناظم الاطباء). گشن بعاریت دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بز بکسی عاریت دادن . (از اقرب الموارد). فحل دادن . (تاج المصادر بیهقی ). ◄ پی بکردن اشتر بشمشیر. (تاج المص ...