World of Words
Kamanak Encyclopedia of Analysis and Viewing Persian Content
Dictionaries
◄ ج ِ تلعة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به تلعة شود.
2. [ ت َل ْ لا] (ع اِ) ابری از غبار. ج، تلالیع. (دزی ج 1 ص 151).
Meaning ( تلاع ) In Dehkhoda Dictionary
Similar Subjects
[ ت َ ع ُ ] (ع مص ) بازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ ت َ ع َ ] (ع اِ) درازی گردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ ت َ ع ُ ] (ع مص ) دشنام دادن یکدیگر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تشاتم . ◄ تماجن . (از اقرب الموارد). رجوع به تماجن شود. ◄ بر یکدیگر لعنت خواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ال ...
[ اِ ] (ع مص ) گردن بیفراشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). گردن برافراشتن آهو از جای خود: اتلع الثور من الکناس ؛ سر بیرون کرد گاو از جای باش . ◄ گردن ستیخ کردن . ◄ بلند کردن گردن و برداشتن آن برای دیدن چی ...
[ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروبردن با حلق و گلو. بلع. (زوزنی ). بگلو فروبردن . بلعیدن . فروبردن . فرودادن . تو دادن . قورت دادن (در تداول عامه ).
[ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن مال کسی را. ◄ طلاق گرفتن زن برمال . (منتهی الارب ). واخریدن زن، خود را بمهر و جز آن . (آنندراج ). خویشتن بازخریدن زن . (تاج المصادر بیهقی ). خویشتن را واخریدن زن . (زوزنی ). س ...
[ اِت ِ ] (ع مص ) از بیخ برکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : شهاب الدین بقصدتخریب رباع و اقتلاع قلاع ملاحده بجانب قهستان رفت . (جهانگشای جوینی ). ◄ برکنده شدن . ◄ ربودن . (من ...
[ اِ ت ِ ] (ع مص ) تیزرفتن ناقه . برفتار عنق رفتن ناقه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ◄ برکشیدن پوست گوسفند از گردن . ◄ ربودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ...
[ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص )با همدیگر لعنت خواننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). بر یکدیگر لعنت خواننده ٔ شوی و زن . (ناظم الاطباء). ◄ همدیگر را دشنام دهنده و با یکدیگر بی باکی کننده . (ن ...
Rhyming Subjects
[ ت ِ ] (ع اِ) آب راهها از بالا سوی نشیب : و لایکون التلاع فی الصحاری . ◄ ج ِ تلعة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به تلعة شود.
[ ظُ ] (ع اِ) بیماریی است در پای ستور نه از جهت رنج راه .
[ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تَبیع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تبیع شود.
[ ت َرْ را ] (ع اِ) دربان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بَوّاب . (المنجد) (اقرب الموارد). ◄ سیلی که وادی را پر گرداند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). ...
[ ت َ / ت ِ ] (اِ) تالاب و حوض و آب بیرون ریخته شده . (ناظم الاطباء).
[ ت َ / ت ِ ] (اِ) بانگ و مشغله . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 54) (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (برهان ) (اوبهی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شور و غوغا و غلغله . (برهان ) (از غیاث الل ...
[ ت ِ ] (ع اِ) مال کهنه و قدیمی و موروثی . ◄ ستوری که نزد صاحبش زاده یا نتاج داده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
[ ت ِ] (اِ) نامی است که در رامیان به گونه ٔ بی خار تمشک دهند. رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 279 و تمشک شود.
[ ت َ ] (ترکی، اِ) بمعنی سعی و جستجو از لغات ترکی وتالاش بر وزن شاباش، خواندن غلط مگر نوشتن درست . بعضی گمان برند که لفظ تلاش عربی است و برای معنی تلاش کننده لفظ متلاشی از تلاش مأخوذ کنند این همه محض ...
[ ت َ لاظظ ] (ع مص ) بر یکدیگر حمله آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تطارد در جنگ : تلاظوا فی الحرب ملاظة و لظاظاً... و این مصادر بر غیر بنای فعل می باشند. (از اقرب الموارد).