[ ل ُ م َ ] (اِخ ) مجمع الجزائر ملانزی که در سال 1914 م . تقسیم شد و قسمتی از آن تحت استیلای انگلیس درآمد، (قسمت شرقی آن بسیار مهم است و 100300 تن سکنه دارد. حاکم نشین آن تولاژی است .) و قسمتی از آن ب ...

(اِخ ) نام قصبه ای در سه هزارگزی شمال شرقی هودرسفیلد به ایالت یورک انگلیس . (از قاموس الاعلام ترکی ).

[ ل ِ ] (ع ص، اِ) ج ِ دالخ . رجوع به دالخ شود.

(اِخ ) رجوع به سنجابی شود.

[ م ِ ] (اِ) به لغت زند و پازند جانوری است که آن را روباه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).به لغت زند، روباه . (ناظم الاطباء). محمّد معین در حاشیه ٔ برهان آرد: هزوارش «تالمن » پهلوی «روپاس » . ...

[ م َ ] (اِخ ) رجوع به زالمان شود.

(اِخ ) ابن سابقةبن شامخ الحاشدی . جدی جاهلی و از بنی حمدان از قحطان است . (الاعلام زرکلی ج 1).

[ ل ِ ] (اِخ ) از طبیعی دانان مشهور فرانسه . متولد به سال 1660 و متوفی 1727 م . . (از قاموس الاعلام ترکی ).

(اِخ ) دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 24هزارگزی جنوب خاور اردکان . کنار شوسه ٔ شیراز به اردکان . جلگه است و سردسیر و مالاریائی و دارای 730 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شش پ ...

[ م َ م َ ] (ق مرکب ) چندین دامن پر: دامن دامن اشک ؛ گریه ٔ بسیار. دامن دامن گل چیدن ؛ فراوان گل چیدن .