World of Words
Kamanak Encyclopedia of Analysis and Viewing Persian Content
Dictionaries
Meaning ( نظام فارسی ) In Dehkhoda Dictionary
Rhyming Subjects
[ رِ سی ی َ ] (اِخ ) منسوب به مردی بنام فارس . قریه ای باصفا و پر از بوستانها و باغهای پی درپی است که بر ساحل نهر عیسی در نزدیک بغداد واقع است . بین این قریه و قریه ٔ محول دو فرسنگ باشد. (از معجم البل ...
[ ن َج ْ جا ] (ع ص )آنکه بشناسد وقت و گردش ستارگان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). متنجم . آنکه نظر کند در ستارگان و بسنجد وقت و گردش آنها را تا بدان وسیله به احوال عال ...
(نُ ظّ) [ ع . ] (ص .) جِ ناظر؛ بینندگان ، تماشاچیان
[ ن ِ م َ] (از ع، اِمص ) ناظمی کردن . انتظام کاری را به عهده داشتن . امور مدرسه یا مؤسسه ای را ترتیب و سامان دادن . عمل ناظم مدرسه و مانند آن . رجوع به ناظم شود.
[ رِ ] (ص نسبی ) منسوب به فارض . رجوع به فارض شود.
[ رِ ] (اِخ ) مالک بن سعیدبن مالک، مکنی به ابوالحسن . از قضات کشور مصر بود و پس از عزل عبدالعزیزبن محمد در سال 398 هَ . ق . سمت ولایت یافت، و به تدریج منزلت او در نزد حاکم مصر بالا رفت و همنشین اوگردی ...
(عِ) [ ع . ] (ص .) جِ عظیم ؛ بزرگان
(ظِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نظم دهنده ، ترتیب دهنده . 2 - به نظم آورنده ، شاعر. 3 - مسئول نظم و ترتیب در مدارس یا مؤسسات
[رَ ] (حامص مرکب ) نرسیدگی . نارسیدگی . کالی . خامی .
(ص نسب .) 1 - پارسی ، ایرانی . 2 - زبان مردم ایران . ؛ ~ امروز فارسی رایج زمان حال . ؛ ~ باستان زبان دورة هخامنشیان . ؛~ دَری زبان سده های سوم تا ششم هجری و زبان رایج افغانستان . ؛ ~ میانه زبان ...
[ رِ س َ ] (اِخ ) جایی است که فارس بن فراهان آن را بنا کرده است . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 78). از رستاق فراهان است . رجوع به فراهان شود.
[ رِ ] (اِخ ) صاحب آتشکده آرد: گویند حریفی ظریف و رفیقی الیف بوده و اهل آن دیار [ استرآباد ] به صحبت او مایل . از اشعار اوست :پی نظاره ستاده ست جهانی به رهش من در اندیشه که یا رب به که افتد نگهش .(آتش ...
(نُ) [ ع . ] (اِ.) نوعی مرغابی سرخ ، نوعی از طیور آبی است و به فارسی و به ترکی (انقود) نامند. از غاز کوچکتر و از اردک بزرگتر و ابلق از سفیدی و سیاهی و سرخ مایل به زردی است . بسیار فربه باشد، سرخاب ...
[ رَ ] (حامص مرکب ) بازرسی .سرکشی . تفتیش . به معنی سرکشی و بازدید است بر کارهای سپرده به خود یا بر کارهایی که خود به دیگری سپرده .(از فرهنگ ترکتازان ). رسیدگی کردن به چیزی یا به کاری . ممیزی . رسیدگی ...
[ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل، در 16هزارگزی شمال شرقی سکوهه و 11هزارگزی راه زاهدان به زابل، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و342 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ هیرمند، محصو ...
(اِ) شمعاست که به فارسی موم نامند. (فهرست مخزن الادویه ).