World of Words
Kamanak Encyclopedia of Analysis and Viewing Persian Content
Dictionaries
Meaning ( وصافی کردن ) In Dehkhoda Dictionary
Rhyming Subjects
[گ َ دَ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردن انداختن . (آنندراج ). مطیع و رام کردن . مطیع و منقاد کردن : روی مرا هجر کرد زردتر از زرگردن من عشق کرد نرم تر از دخ .شاکر بخاری .چه کنم گر سفید را گردن نتوان نرم ک ...
[ ک َ دَ ] (مص ) ساختن . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). درست کردن . ساختن . ترتیب دادن : و [ به صقلاب ] انگور نیست ولکن انگبین سخت بسیار است نبید و آنچه بدو ماند ازانگبین کنند و خُنب نبیدشان از چوب ...
[ گ َ دَ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب )گردنکشی کردن . تکبر کردن . و رجوع به گردن شقی شود.
[ گ َ دَ غ ُ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردن انداختن . سر عجز فروآوردن . (آنندراج ).
[ گ َ دَ د ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردن کشیدن : اشتر حرامی گردنادانم چه دانی کردنابا پنبه بازی میکنی گردن درازی میکنی .عبدالواسع جبلی .◄ از حد خود تجاوز کردن .
[ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر دوستی ویژه داشتن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). ◄ همدیگر را صادقانه کار کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ وَص ْ صا ] (حامص ) وصف بسیار.
[ وَص ْصا ] (حامص ) عمل وَصّال . ترمیم و اصلاح و صحافی کتابی کهنه که بخشی از اوراق آن اسقاط شده باشد. پیوند کردن کتاب کهنه یا ازکاررفته . (آنندراج ) : چند در ملک عدم تعمیر را والی کنم این کهن مجموعه ر ...
[ وَص ْ صا ف َ ] (ع ص ) مؤنث وصاف . ◄ مبالغه در معنی وصاف . بسیار وصف کننده . (ناظم الاطباء).
[ م ُ ] (ع ص ) دوست خالص .(ناظم الاطباء). یکدل . (یادداشت مؤلف ) : اوصاف مصافیان چوگردد صافی بینند به دل هر آنچ بینند به چشم .؟ (از سندبادنامه ).◄ معشوق . (ناظم الاطباء).
[ گ َ دَ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گردن انداختن . (آنندراج ). تواضع کردن . فروتنی : میتراود می گلگون ز رگ و ریشه ٔ ماپیش خم گردن خود خم نکند شیشه ٔ ما.صائب (از آنندراج ).
[ ص َ ] (ع ص، اِ) ج ِ صافیة، و آن ضیاع خاص سلطان است . (الوزراء و الکتاب حاشیه ٔ ص 115). خالصه ٔ دولتی : و اقطعه مالاً من الصوافی . (الوزراء و الکتاب ص 115). ◄ صوافی ملوک ؛ خالصه ٔ پادشاهان . املاک خا ...
[ وَ با ] (ع ص، اِ) ج ِ وَصِب . به معنی بیماران و رنجوران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
[ گ َ دَ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردن انداختن . (آنندراج ). مطیع کردن . رام نمودن : گردن رعنا غزالان را کند خط چرب و نرم نی به ناخن میکند مور ضعیفی شیر را.صائب (ازآنندراج ).و رجوع به گردن نرم کردن شود ...
[ وَ فا ] (ع اِ) ج ِ وحفاء. زمین که در آن سنگهای سیاه بوده باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
[ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایان بردن . به آخر رسانیدن . (یادداشت مؤلف ) : تا از هر دو جانب دوستان شادمانه شوند و حاسدان ودشمنان به کوری روزگار کران کنند. (تاریخ بیهقی ).- از راه راست کران کردن ؛ من ...