World of Words
Kamanak Encyclopedia of Analysis and Viewing Persian Content
Dictionaries
Meaning ( یک رقیب ) In Dehkhoda Dictionary
Rhyming Subjects
[ ی ِ ] (ع ص، اِ) (از روب ) رائب . شیر خفته ٔ جغرات شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ◄ ماست . (مهذب الاسماء). ◄ شیر مسکه برآورده ٔ آب آمیخته . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ...
[ ل َ ] (ع ص ) هم لقب . لقب تاش .
[ ن َ ] (اِخ ) نقیب خان قزوینی . از شاعران قرن دهم است و در زمان سلطنت اکبرشاه به هندوستان رفته است . او راست :دارم صنمی چهره برافروخته ای راه و روش عاشقی آموخته ای اوعاشق دیگری و من عاشق اومن سوخته ٔ ...
[ ی َ / ی ِ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) پلویی است که آن را چلوکش نکنند بلکه یک بار و در یک آب پزند و نقیض آن دوآبه است . (از لغت محلی شوشتر). کته . ◄ لیمو و مرکبات ومیوه ها که یک بار آب آن را گرفته باشند. م ...
[ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ق مرکب، اِ مرکب ) فردفرد. یکی یکی . یک نفر یک نفر. یک عدد یک عدد: شاگردان یک یک از در بیرون می روند. تک تک : لاجرم گویی که یک یک ذره رادر درون پرده ای باری دگر.عطار.و به گاه خلو ...
[ رَ ] (ع ص ) فراخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) : همتی عالی و نعمتی متوالی و کنفی رحیب و مرتعی خصیب . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 286). ◄ فراخ سینه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (مهذ ...
[ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) هم آواز. (یادداشت مؤلف ). همصدا. رجوع به هم آواز و همصدا شود.
[ ی َ / ی ِهََ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت یک آهنگ . هم آهنگی . (ازیادداشت مؤلف ). رج__وع به یک آهنگ و هم آهنگی شود.
[ رَ ] (ع ص ) هراسان . ترسان . مرعوب . وحشت زده . (یادداشت مؤلف ). ترسنده .(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مرعوب . (از اقرب الموارد). خایف . (از غیاث اللغات از لطائف ) (آنندراج ).ترسانیده . (منتهی ...
[ وَ ] (ع اِ) آواز غلاف نره ٔ اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگ غلاف ذکر اسب . (مهذب الاسماء).
[ ی َ / ی ِ ب َ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) یک به یک . متوالیاً.پی درپی . (ناظم الاطباء). یکایک . رجوع به یکایک شود.
[ رَ ] (ع ص ) تر. (دهار). تروتازه و از آن است «عیش رطیب ناعم ». (از اقرب الموارد). تروتازه . ج، رِطاب . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) : کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت هر جویکی که خشک همی بود شد رطیب ...
[ ی َ / ی ِ ن ُه ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) یک تسع. (ناظم الاطباء). یک نهم . نه یک . از نه جزء یک جزء.
[رَ ] (ع ص، اِ) پرورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : افاضل و اماثل جهان رضیع احسان و ربیب انعام ایشان شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 240). امیر ابونصر... ربیب دولت و شیخ مملکت بود. (ترجمه ...
[ رَ ] (ع ص، اِ) نگهبان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از صراح اللغة) (السامی فی الاسامی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). نگاهبان . (دهار) (ترجمان جرج ...
[ ع َ ] (ع ص، اِ) در پی کننده، و پس دیگری آینده . (منتهی الارب ). پیرو و آنچه پس باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دنبال . دنباله . (فرهنگ فارسی معین ). معاقب ؛ یعنی در پس آینده و به دنبال آینده . و گف ...